من زنم...
مرا پریشانی موهایت که نه..
مرا ته ریش خسته صورتت
اشفته میکند...
سلام...
امروز هم تموم شد...
دومین سالگرد دیدنت... دومین سالگرد داشتنت... دومین سالگرد اشتباهت هم اومد و تموم شد...
دو سال گذشت.. با کلی خاطره..خوب بد..تلخ... با کلی سختی برای تو...من... پارسال که نبودی... اما امسال... ک بودی...
خیلی عالی بود... همونطور که برنامه ریخته بودم بسیاااااااااار عالی سورپرایز کردم جناب همسرجان ُ ^_^
صب ِ زود رفتم اول آرایشگاه واسه اپی ، بعدشم اقای خابالورو بیدارکردم که بیاد طبق قرارمون بریم خرید ! ساعت 10:40 دقیقه
رسید دم ِ مترو شریف ^_^ قبل اینکه بیاد دوتا سمبوسه و یدونه نون پیتزایی + چیپس اصفهونی خریدم و کنارکادوها تو کیفم
قایم کردمش ^_^
گفتم بریم حقانی که آقای مهندس گفتن طرح ِ و نمیشه ! مارو بردن تو شهرک غرب پارک غورباغه ! قورباغه؟ :)))
پارک بسی عالییییییییییییییییی بوووووووووووود ولی ازونجا که ماجفتمون تنبل و خابالوییم تو فضا بودیم !
کیفمو باز کردممممممم و گفتم حاااااااامد بیا صبووووووووووووووووونه
گفت : عههههه سحر اون بنفشه چیههههههههههههههه
گفتم هیچییییییییییییی نیسسسسسسس ازینا بخوووووووووور خریدم واسستتتت
حمله کرد بهم که کیفو بقاپه از دستمممممم منم خابیدم رو کیفففف دستشو گااااز گرفتم :))))))
خلاصه سرشو گرم کردم با همون غذاهااااااا و کلی عکس اینا گرفتیمممم بعدش یهو از کیفم دونه دونه کادوهار دراودم و کلییییی
ذوووووووووووق کردوووووووووووووووو خوشحال شدوووووووووووووووووووووووووو تعحب کردووووووووووووووووووووو
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووق بووووووووووووووووووووووووووووووق بووووووووووووووووووووووق :)))))))))))))))))
کلی حرف و عکس و این چیزا.... بعدش اومدیم مترو ماشینو گذاشتیم و رفتیم به سوی پاتق همیشگیمممممممموووون
عزیز ِ دلِ من ، 4 رااااااه ولیعصرررررررررر ^_____^
رفتیم و گشتیمممممممو خرید کردیموووووووو گشنه شدیمممممم شدیییییییییید
هوام بسی دونفرررررررره بود ^_^ رفتیم کافه رستوران روزی روزگاری و غذا سفارش دادیممم...
همه چیزو دوس داشتم..خداروشکر... دعا میکنم روز به روز این حس بیشتر و قوی تر بشه...و البته ثابت تر...
خدا به حق همین عید ِ عزیز به ما کمک کنه مشکلاتمون حل شه
راستی .. عیدتون مبااااااااااااااارک :*
عکسام میذارم اینستااااااااا^_^
باید قالب خوب پیدا کنم -______________-